Blogfa - felanbinam.blogfa.com - با نام مستعار
General Information:
Latest News:
.. . 3 Mar 2013 | 01:58 pm
زمستان بود و داشت بهار میشد . یعنی آن طور بود که هوا چیزی بین زمستان و بهار بود . هم سرد بود هم سرد نبود . هم لباس گرم باید میپوشیدی هم لباس گرم نباید میپوشیدی . بهتر این بود که لباس گرمت را همراه ...
پی نوشت : 26 Nov 2012 | 08:59 am
آن گاه که خسته شدی ، آن گاه که از پای در آمدی ، مهم نیست . باز مقاومت کن ، باز بجنگ و شکست بخور . این بار ، شکست ِ بهتری خواهی خورد .. "بکت"
Sunbeam 5 Nov 2012 | 08:25 am
I pray to the sunbeam from the window - It is pale, thin, straight. Since morning I have been silent, And my heart - is split . The copper on my washstand Has turned green, But the sunbeam plays on ...
قـــــورباغه ها 26 Aug 2012 | 08:14 am
مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند . لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها قو...
... 12 Jun 2012 | 04:57 pm
خدا لعنت کند شما بنی امیه را که برای ما شادی نگذاشته اید ! ...
Untitled 8 Jun 2012 | 12:55 pm
پاره ی چهل و یکم از زندگی رهبانی خدایا چگونه آن ساعتت را دریابم، که در آن فضا اثیر را پر می کند و پیشاپیش تو آوایی به گوش می رسد عدم برایت همچون جراحتی بود و آنگاه تو با جهان خنکش می کردي. اکنون...
درد آرنج 30 May 2012 | 02:58 pm
درد آرنج سال ها بود که از خارش آرنج دست چپ رنج میبرد دکتر ها گفته بودند ممکن است به آرنج دست راست هم برسد و بعد پشت زانوی چپ و بعد از آن زانوی راست . هه ی تلاشش این بود که از پیشرفت درد جلوگیری کند ...
بمیرید قبل از آنکه بمیرید 27 May 2012 | 03:46 pm
بمیرید قبل از آنکه بمیرید دوستی داشتم که دماغ نسبتن گرد و تپلی داشت با یک خال روی آن که یک روز دیدم رفته و خال دماغش را برداشته . ابرو های پر پشت و به هم پیوسته ای هم داشت که همیشه از آن ناراضی بود ....
افسردگی پیر زن 29 Apr 2012 | 04:43 pm
یک سال که بارندگی تقریبن وجود نداشت پیرزن به پیر مرد گفته بود می آیی آب بازی کنیم ؟ پیر مرد گفته بود مگر دیوانه شدی پیر زن ! به تاریخ تولدت نگاه کن ! آب بازی ؟! پیرزن غمگین و افسرده شد . یک سال بعد ...
~ 2 Apr 2012 | 07:12 pm
این روز ها حتا برای خواندن یک سطر ساده هم تمرکز ندارم . بعد از گذشتن یک ساعت متوجه میشوم که فقط یک صفحه خوانده ام و بیشتر فکر کرده ام . خیال . با آمدن اردی بهشت دوباره درد و بی تابی پا هایم شروع شده ...