Blogfa - hozemahi.blogfa.com - حوض ماهی
General Information:
Latest News:
چاپ کتاب من! 21 Dec 2012 | 03:20 pm
از مهمترین رسالتهای کار علمی و تحصیلات عالیه ، پدیده ایست که به آن Contribution to Knowledge یا به اصطلاح " کمک به پیشرفت علم " می گویند. یعنی محقق، استاد ، دانشجو یا هر کسی که سالهای عمرش را در ز....
در آستانه سی سالگی 22 Nov 2012 | 06:11 pm
صبح امروزجلسه دفاع از پایان نامه دکترای بنده برگزار شد... جلسه ای سه ساعته و نفسگیر ولی همراه با جوّی بسیار صمیمی و گرم. وقتی پس از پایان جلسه ی مشورتی اساتید، برای شنیدن حکم نهایی ، مجدداً به سالن ف...
عاشق تر 14 Oct 2012 | 01:40 am
بیا حواسمان را پرت کنیم مال هرکسی دورتر افتاد عاشق تر است. اول خودم. حواسم را بده تا پرت کنم.* * شعری از جناب "کیکاووس یاکیده "،هنرپیشه، دوبلور و شاعر توانا که من خیلی دوستش دارم....شعری که آنقد....
دور آخر ماراتن ! 10 Sep 2012 | 08:35 pm
بالاخره تمام شد ! ... ماراتن چند ساله ای که کیلومترهای آخرش به اندازه ده سال سخت و نفس گیر بود به ایستگاه آخر رسید...هفته پیش هر دوی ما پایان نامه های تکمیل شده را تحویل دانشکده دادیم تا اینکه ظرف دو ...
سومین سالگرد ماه عسل ما 3 Jul 2012 | 11:53 pm
بعد از تو ای طراوت بی پايان … تقويم من بهار نمی خواهد بر روز و ماه و سال می آشوبد … خود را در اين حصار نمی خواهد اين روزها که روح من آشفته است … دارد فقط به دور تو می چرخد اين مرد… هيچ وقت مسيرش ر...
غزل جدید بعد از نزدیک به دو سال 8 Apr 2012 | 04:46 pm
اسب های قبیله گفته بودم که خاطرَت را این مردِ تنهای ایل می خواهد گفتی :" آخر چرا؟!" و پرسیدم : " عاشقی هم دلیل می خواهد؟!!" قلبِ تو ، جنس سنگ هم باشد، قبله ی آرزوی من آنجاست فتحِ این کعبه ای که می...
قلبم تند می زند 29 Mar 2012 | 04:00 am
صدای قلب نیست صدای پای توست که شبها در سینه ام می دوی... کافی ست کمی خسته شوی کافی ست بایستی "گروس عبدالملکیان" پی نوشت : عشق من! این پاسخ تویی ست که هر بار سرت را روی سینه ام می گذاری ، می گ...
بانوی آهنین 19 Feb 2012 | 12:55 am
سالهای اولی که از ایران دور شده بودم، به عنوان آدمی که چندین سال خوره ی "جشنواره فیلم فجر" بود ،همیشه حوالی بهمن ماه هوایی و افسرده می شدم. انگار چیزی کم داشتم و انگار هنوز جای پاهایم روی برفهای صف جش...
پیله 23 Nov 2011 | 12:53 am
بر اساس مهری که توی پاسپورتم خورده امروز دو سال است که به این سرزمین پا گذاشتم. دو سالی که با تمام آرامش و تنهایی که برای من به ارمغان آورد مرا از همه روابط اجتماعی دور کرد. شاید در طول هفته با کسی غی...
360 روز گذشت و این یعنی فقط 5 روز دیگر! 30 Jun 2010 | 10:00 pm
یادم نخواهد رفت آن شب را... آن شب رویایی که تو مال من شدی و آقای راننده، ماشین عروس سفیدمان را در تمام اوتوبانهای شرق تهران چرخاند تا من وتو... تنهای تنها....بدون مهمانهای رفته و میزبانهای خسته....خود...