Blogfa - kolbeyetarik19.blogfa.com - چهارده ترم زندگی ...
General Information:
Latest News:
زندگی با طعم قهوه! 19 Nov 2011 | 12:15 am
شاید قبلی رو خیلی ناامیدانه نوشتم، این چند روزه دارم به این فکر میکنم که زندگی اینقدرام بد نیست! هنوزم خیلی چیزای خوب میشه پیدا کرد که این کلبه ی تاریک رو روشن تر کنه! هنوزم بعد از 5سالی که اینجا بو...
! poor other folder 14 Oct 2011 | 10:14 am
از دوره ی استیجریم یه سال گذشت... یک سال... یک سالی که دلم میخواد تموم لحظه هاش رو، همه ی لحظه به لحظه ش رو به جز وقتایی که درس می خوندمو پاک کنم!!! همه رو از فکرم از خاطره هام از زندگیم پاک کنم! کاش ...
جراحی ...! 2 Feb 2011 | 03:01 am
هنوز منم و بیمارستان و زندگی... و نظرم در مورد خیلی چیزا در مورد خودم و بیمارستان و زندگی عوض شده! لحظه هایی رو گذروندم که فراموششون نمی کنم یا لااقل دوست دارم فراموششون نکنم!... پس می نویسمشون: 1. ...
من...بیمارستان...زندگی... 21 Sep 2010 | 07:13 am
چند روز دیگه ترم هشت شروع میشه و من باید برم بیمارستان... "من" باید برم "بیمارستان" ! "من" ..."من" که همیشه دارم واسه درد مردم درد میکشم٬ من که همیشه دارم واسه ناراحتی و مشکل و شکست و غصه ی مردم غصه ...
Untitled 14 Sep 2010 | 07:39 am
اونقدر حرف دارم که نمی تونم بنویسم.......!!!!!
برای "س" عزیز...! 9 Aug 2010 | 04:09 am
شاید نباید این حرفا رو اینجا میگفتم ولی جای دیگه ای برای گفتنش نداشتم!!! برای "س" عزیز: ۱. می دونی آدما با همدیگه خیلی فرق دارن! بیشتر از اونی که فکرش رو بکنی فرق دارن!! منم با بقیه خیلی فرق دارم! م...
زندگی جزر و مد داره....! 24 Jul 2010 | 01:12 am
ترم هفت هم تموم شد...! شبه توی بیمارستانیم٬ خسته م و دلتنگ و نگران... سه بار بهم تلفن میکنه...و هر سه بار با عصبانیت سرم داد می زنه! فقط واسه اینکه اونم نگرانه!!... ولی این حق من نبود! منم به همون ان...
اسطوره... 13 May 2010 | 02:37 am
یادمه یه روز یه جایی (شاید توی نم نم پدر بود!) یه مطلبی درمورد "اسطوره" های زندگی خوندم! دقیقا یادم نیست جمله چی بود ولی یادمه اینو میگفت که: "سعی کن اسطوره های زندگیت رو نشناسی چون وقتی اونا رو شناخت...
همه... 6 Mar 2010 | 04:16 am
ترم شش هم تموم شد! توی برنامه ریزی دانشگاه برای اسفند ماه ما کورسی نذاشته بودن! ما هم همه ی کلاسای فارماکو و مهارت های بالینی قبل از عید رو فشرده توی یه هفته تموم کردیم و حالا اومدیم خونه تا بعد از ع...
اینا عاشق نمیشن...! 15 Feb 2010 | 10:13 am
برف اومد... رفتییم برف بازی توی محوطه ی دانشگاه... "با هم" می خندیدیم... "با هم" برف بازی می کردیم... "با هم" شاد بودیم..... "با هم" بودیم!! اولین باری بود که با هم داشتیم یه کار گروهی می کردیم اونم ...