Untitled 10 May 2013 | 03:11 pm

در روزگار قحطی غزل مهمان چند غزل نوستالژیک باشید از دوست عزیزم رضا عزیزی (اراک) /// یک شاخه رز یک شعر یک لیوان چایی آنقدر اینجا می نشینم تا بیایی از بس که بعد از ظهرها فکر تو بودم حالا شدم یک مرد...

Untitled 27 Apr 2013 | 06:59 am

به ناگاه آمدی چونان عبوری مبهم و روشن تو ای دنباله دار روشن پاییزهای من

Untitled 27 Apr 2013 | 06:58 am

به ناگاه آمدی چونان عبوری مبهم و روشن تو ای دنباله دار روشن پاییزهای من

Untitled 16 Nov 2012 | 04:56 pm

۲۳ آبان گذشت روز ازدواج هوا بارونی بود عاشقونه بود خدا رو شکر

Untitled 10 Sep 2011 | 02:36 pm

به یمن یک شب ابری دو چشم بارانی هجوم می برم امشب به قلب سیمانی که نیست جز تن باریک نقره اندودت چراغ روشنی در این سراب طوفانی که گیسوان تو  شعر بلند من هستند چقدر فاصله دارم از این پریشانی بگو بر...

Untitled 21 Jun 2011 | 11:18 pm

سلام و بعد مدتها یک غزل: می روی تا دور تا انگورهای پاک/مست هفت سال بعد می ریزی به روی خاک/مست ماه می ریزد چرا از پیرهنهای شما ماه می ریزد به شکل هفت از هر چاک/مست باده می خواباندت تا در شب انگوره...

Untitled 11 May 2011 | 01:04 am

سلام دوستان واسه امروز شعری رو واستون می ذارم از محمد کاظم کاظمی شاعر افغان مقیم ایران که در زمان انتشارش تاثیر زیادی رو روی تمام شعرای معاصر گذاشت و خیلی ها به استقبال این سروده رفتند و سروده های خو...

Untitled 2 May 2011 | 11:53 pm

سلام مهمان بشید به یک غزل قدیمی تا لمس کند صبح تن مرمریت را پوشیده به تن پیرهن دختریت را با دخترکان ده از این کوچه گذر کن تا یاد بگیرند فن دلبریت را مگذار که با جاذبه ی شهر بشورند... از چشم تو ...

Untitled 25 Apr 2011 | 08:34 pm

Untitled 15 Apr 2011 | 01:26 am

آمد که در حریر نماز عاشقم کند با صد ادا و عشوه و ناز عاشقم کند یک دست جام باده و یک دست زلف خویش تا بعد از این زمان دراز عاشقم کند!!! خطی به روی هر چه که دارم کشد و بعد... لبریز از سجود و نیاز عا...