Blogfa - nilouyee.blogfa.com - دانشگاه با طعم باران
General Information:
Latest News:
خداحافظ 6 Dec 2009 | 02:10 am
سلام خوبه خوب خاطرم مونده روزی رو که اینجا رو ساختم ... اونروز سرمست از قبولی دانشگاه می رفتم که تحقق آرزوهای تمام روزهای کودکی و نوجوانی ام را در سرزمین باران ببینم ... می دونستم که رفتن به شهرستان ...
زیسته ام 5 Dec 2009 | 04:09 am
« من بر آن شدم که ژرف بزیم و تمام جوهر حیات را بمکم ... هر آنچه در زندگی نبود ریشه كن كنم ... تا آن دم كه مرگ به سراغم میآید ... چنین نپندارم كه نزیستهام » ( انجمن شاعران مرده ، نوشته ی : کلاین با...
خواب های شلمانی 2 Dec 2009 | 01:04 pm
این خوشگله رو یادتونه ؟! ... شلمان دیگه ... همون لاک پشت کارتون بامزی که وقتی ساعت خوابش زنگ می زد تو هر وضع و موقعیتی که بود می گرفت درجا می خوابید ... یادتون اومد ؟! ... بله این شلمان یکی از شخصیتای...
تفریحات سالم 29 Nov 2009 | 02:40 am
سلام فکر می کنین ته ته تفریحات سالم اقشار متوسط و درسخون و سالم این مملکت چیه ، هان ؟! جز یه خرید و مهمونی و پارک و سینما و تئاتر و کوه و کنسرت و نمایشگاه و موزه که البته همه ی اینا هم که تو چند روز ...
عطر خانواده 25 Nov 2009 | 12:03 pm
سلام تهراااانم ... ای فدات تهران که از این عوارضی کرج که رد میشما انگار کن که روحم تازه میشه بعد هر چقدر که نزدیک تر میشم و کم کم هاله ی برج میلاد به چِشَم می خوره انگار کن که جسمم تازه میشه بعد که د...
:)) 23 Nov 2009 | 01:03 pm
سلام اول اینکه جدا کیف می کنم وقتی عنوان بامسمای این پستم رو می بینم ... مدیونین اگه فکر نکنین چه روزها و چه شب هایی که سرش فکر نکردم و چه فسفرهایی که نسوزوندم !! مدیونین بخدا . ۱) سر کلاس استاد دار...
مرد مردستان 20 Nov 2009 | 01:03 pm
سلام خب من یه چند وقتیه از تصادف کردنام ننوشتم گفتم بد نیست حالا که موردشم برام پیش اومده یه گریزی هم به این امر مقدس که تقریبا جزو لاینفک زندگیمم شده بزنم که احیانا یه وقت خدای ناکرده خدای ناکرده شم...
دوست خیالی 16 Nov 2009 | 02:07 pm
سلام یه روز از روزای هفته ی گذشته همینجور واسه خودم " بیکـــــار " نشسته بودم که دیدم نه انگار خیلی بیکارم ، بیکاری هم بدجور داره بهم فشار می یاره واسه همین گفتم چکار بکنم چکار نکنم ! تا بالاخره به ا...
از کنار هم می گذریم 12 Nov 2009 | 01:08 pm
سلام سکانس اول غروب یکی از روزهای مهر ماه 88 است ... هنوز چند روزی از شروع ترم نگذشته اما هجوم بی امان درس ها به سمتم سرازیر شده ... پنجره را باز می کنم . نسیم خنکی که از سمت دریا می وزد با موهایم ب...
امتحان و خونه داری 9 Nov 2009 | 02:39 am
سلام یکی بود یکی نبود ... خب به کجای داستان رسیدیم ؟! اوهوووم به همونجا که دختر قصه ی ما از خوابگاه زد بیرون و صاحب خونه زندگی شد و از اونجا هم که جو زندگی مجردی ورش داشته بود ، سراپا شد اسوه ی کدبان...