Blogfa - pelak139.blogfa.com - پلاک 139

Latest News:

صدای که هم اکنون می شنوید نشان دهنده وضعیت سفید است 15 Apr 2009 | 02:29 am

گورکن ها از گورستان رفته اند و دیگر مرده ای برای به خاک سپردن نیست و دیگر این تهدید وجود ندارد که گورکن ها از روی اشتباه گوری را بکنند که مرده ای از آن بیرون بیاید و مجبور شوند گور تازه ای بکنند. صدا...

این نیز بگذرد! 7 Apr 2009 | 03:55 am

در لحظه ای که هیچگونه باور تغییری در سر نداری در یک لغزش آنی لحظه ها چنان ورق برمی گردد و در یک میلی لحظه، اوضاع 180 درجه تغییر می کند و تو می مانی و هزار بن بست پیش رو... . لحظات اولیه پس از تغییرات...

کدخدا این چنین دهکده را ساخت 21 Feb 2009 | 08:25 pm

کدخدا برای بوجود آوردن تمدنی جدید در دهکده، تمدن دیگری را از بین برد و همچنان می گفت: باید اینگونه عصر جدید را پایه گذاری کرد. کدخدا معتقد بود ارزش هر کسی باید با درجه الکل خونش اندازه گیری شود بدینگ...

اراجیف اول هفته ( خریت) 1 Dec 2008 | 10:27 am

"خریت" کردن با "خر" بودن تفاوتش از فرش تا عرش است خر بودن داشتن زنذگی "خری" و ماهیت ذاتی اش انجام اعمال و رفتار "خر" گونه است و این اعمال در بر گیرنده رفتاری است که محدود به حدود جامعه مدنی "خران" است...

جمعه پاییزی 4 Oct 2008 | 12:17 am

جمعه اومدو تمام روزهای هفته جاشونو به جمعه دادن دوباره احساس بد که نمی دونم چه کوفتی اسمشو بذارم فقط می دونم خیلی احساس بدی بهم دست میده روزهای جمعه . تو این یک سال گذشته همه ی جمعه هاش همینجوری بوده ...

واقیعت 10 Sep 2008 | 02:58 pm

واقعیت اون چیزی نیست که می بینی واقیعت اون چیزی هست که حسش می کنی حتی اگه نبینیش . دوستی خواست بنویسم اما حالا که پشت رایانه نشستم تا الان که درام تایپ می کنم چیزی برای نوشتن برام نمیاد اما مطمئنم که ...

دخترک 5 Aug 2008 | 10:54 pm

به دخترک می خندم شده ام مدلی لخت برای نقاشی او اندام برهنه ام را چه ناشیانه به صحنه ی کاغذ می برد که گوئی مترسکی را به مزرعه ای می کارد باز از ته دل می خندم به لرزش دست نقاش که برهنگی ام را ...

بودن 28 Jul 2008 | 02:41 pm

می خواهم به وسعت مولکولهای هوای اتاقم فریاد بزنم که شاید حس بودنم در این لحظات برگردد . می خواهم پر بگیرم به اوج سقف اتاقم بال بکشم که شاید نگاهم به کف اتاقم بیافتد . در این لحظات که پر شدم از سکوت ...

قصه و نگاه 27 Jul 2008 | 01:25 am

زیر هجوم وحشت انگیز سایه ها خودم را تنها و تنها می بینم هرجا که نگاه می کنم حجم سنگین نگاه می بینم نگاه من پر درد و غصه بود قصه دربه دری من قد یه دنیا بود قصه تنهائی تا بی فردائی من آخر قصه من ...

من 25 Jul 2008 | 10:55 am

اینجا، من و شب و سکوت دلتنگی و بغض اینجا ، من و هق هق گریه و حبس نفس باور ناباور و قفس بی در اینجا ، من و زندان بی دیوار و ثانیه ها لحظه های دلهره و اضطراب اینجا ، من و شب بی پایان و درد تاریکی...

Recently parsed news:

Recent searches: