Blogfa - prettyminds.blogfa.com

General Information:

Latest News:

از وقتی فهمیدم دارم میمیرم 27 Aug 2013 | 01:42 am

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم گفت: دارم میمیرم گفتم: یعنی چی؟ گفت: یعنی دارم میم...

هيچ دينى بالاتر از انسانیت و حقيقت نیست 13 Aug 2013 | 10:13 pm

مکالمه‌اى بين لئوناردو باف و دالايى‌لاما _____________________________ لئوناردو باف يک پژوشگر دينى معروف در برزيل است. متن زير، نوشته اوست در ميزگردى که درباره «دين و آزادى» برپا شده بود و دالايى‌لام...

همه چی دست خود ماست 8 Aug 2013 | 04:24 pm

مجرمی را با چشمانی بسته در حضور مجرمی دیگر نشاندن و با بریدن شاهرگ دستش او را به مجازات رساندند. در این هنگام نفر دوم با چشمان خود شاهد مرگ او بر اثر خونریزی شدید بود.سپس چشمان نفر دوم را نیز بستند و...

"Christmas Truce" 24 Jul 2013 | 07:30 pm

این داستان واقعی است: ارتش های آلمان ، بریتانیا و فرانسه در جریان جنگ جهانی اول در بلژیک با هم می جنگیدند. شب کریسمس جنگ را تعطیل می کنند تا دست کم برای چند ساعت کریسمس را جشن بگیرند در ارتش آلمان یک...

امید 4 Jul 2013 | 05:32 am

روزي توي يكي از مناطق خشكسالي اينقدر شديد مي شه كه ، حيوونها براي رفع تشنگي ساقه ي گياه ها رو مي خوردن تا شايد اندك ذخيره اي از آب موجود تو ساقه اونا بتونه تشنگيشو نو برطرف كنه ، اما از اونجايي كه حتي...

جهل 27 Jun 2013 | 06:08 am

فردی مسلمان یک همسایه کافر داشت هر روز و هر شب با صدای بلند همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد : خدایا ! جان این همسایه کافر من را بگیر و مرگش را نزدیک کن (طوری که مرد کافر می شنید( زمان گذشت و آن ف...

فقط لذت ببرید 17 Jun 2013 | 01:58 am

دو میمون روی شاخه درختی نشسته بودند و به غروب خورشید نگاه میکردند. یکی از دیگری پرسید: چرا هنگام غروب رنگ آسمان تغییر میکند؟ میمون دوم گفت: اگر بخواهیم همه چیز را توضیح بدهیم، مجالی برای زندگی نمی مان...

دوستشون داریم و دوستمون دارند ولی 2 Jun 2013 | 06:44 am

ماهی مون هی می خواست یه چیزی بهم بگه. تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه. دست کردم تو آکواریوم درش آوردم. شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن. دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو . ا...

خدایا 18 May 2013 | 04:43 pm

خدایا روزی رو برسون که وقتی شبش سرمو گذاشتم رو بالش بتونم بهت بگم خدایا امروز هیچ کدوم از بنده هاتو ناراحت نکردم شکرت . پیمان

دروغ 1 May 2013 | 09:18 pm

برای سفر به اصفهان رفته بودم . کنار سی و سه پل نشسته بودم . نگاهم به دختر بچه سه یا چهار ساله خارجی افتاد که از پدر و مادرش اندکی فاصله گرفته بود و داشت مرا نگاه میکرد . بقدری چهره زیبا و بانمکی داشت ...

Recently parsed news:

Recent searches: