Blogfa - qalampar.blogfa.com - کافه کافکا
General Information:
Latest News:
چرخه 21 Aug 2013 | 10:07 am
چهارشنبه 30 مرداد 1392 ساعت 3 نیمه شب در اتاقم یادداشت تولد 31 سالگی ام را می نویسم. آیا من بدجنسم؟ گمان نکنم. من فقط به ندرت از پاسخ دادن در می مانم. تصور میکنم بیشتر یک آدم رمانتیک درمان ناپذیرم که ...
پیاده روی چطور بود؟! 2 Aug 2013 | 11:16 pm
هوس کردم مثل خارجی ها، البته خارجی های سابق، اینروزها که ایرانیها همه جای دنیا را تصرف کرده اند آدم نمی تواند درباره رفتار خارجی ها حرفی بزند. یکهو دیدی شخصیتی که راوی در حال شرح عادت آمریکایی اش است ...
وی اچ اس 8 Jun 2013 | 07:53 pm
بچه که بودم، بچه که نه. حدود 9 یا 10 سالگی. پس بهتر است اینطور شروع کنم؛ نوجوان که بودم، ویدئو وی اچ اس بود. ما هم یک ویدئو فیلم کوچیک داشتیم. احتمالا الان خیلی ها نمی دانند ویدئو وی اچ اس فیلم کوچیک...
اصرار 19 May 2013 | 01:40 am
گفتم: من حوصله ندارما گفت: باشه. و رفت خانه پدرش! پدرسگ متوجه نبود که آدم همان اولش به همین راحتی نمی گذارد برود. وقتی کسی می گوید حوصله ندارم، خب فقط یکی از احتمالاتش این می شود که واقعا حوصله ندا...
الفتوح 31 Mar 2013 | 04:42 am
روی زمین، روی شکمم، دراز کشیده بودم و پوست پسته و تخمه ژاپنی گلپردارمی مکیدم و کتاب الفتوح از "ابو محمد احمد بن علی بن اعثم کوفی الکندی" را می خواندم و فقط با این کارمی توانستم احساس خوبی داشته باشم...
مرغزار علفهای هرز نحیف...یا...مرغزار پهناور لگد کوب شده... 16 Nov 2012 | 11:58 pm
از سالن که بیرون زدم، چند نفری از سینمایی ها و تلوزیونی هایی که نه فقط به تئاتر بلکه شاید به تمام کائنات منگنه شده اند و ممکن است در هر اجتماعی که بویی از هنر و فرهنگ بلند می شود (حالا چه فرقی می کند ...
من از آن روز که در بند توام آزادم (چه ربطی داشت!) 26 Oct 2012 | 12:10 am
كارت سوختم را داخل دستگاه جا گذاشتم. جا گذاشتن كه، خيلي چيزها را جا مي گذارم ولي اينبار درست وقتي كه رسيدم دم در شركت يادم افتاد جا گذاشتم. سپرده ام عزیزان زحمتكش پليس + 10 المثني بزنند. از وقتي كارت ...
اولین باران پاییز 12 Oct 2012 | 09:59 pm
کسی توی خیابان زوزه می کشید. پشت میز، کنار پنجره نشسته بودم. پرده را کنار کشیدم تا صدای زوزه را بهتر بشنوم. باد بود که لای داربستهای ساختمان نیمه کاره ی آنطرف خیابان می پیچید. الان طوفانی چیزی می شود....
سفر نامه سیستان 23 Sep 2012 | 03:45 am
وقتی یک تکه از خورشید و ماه روی زمین بیافتند، حتی اگر لباس بلوچی کهنه هم بپوشند و سر و صورتشان هم از واکس سیاه بشود، لبهاشان ترک بخورد و گاهی گرسنگی بکشند، باز تکه های ماه و خورشیدند. آنکه طرف راست نش...
ارتش سری 7 Sep 2012 | 02:44 am
سوراخ را همان روزهای اول پیدا کردم. جایی که می شود سیگار کشید سوراخ است. نه اینکه سوراخ باشد. اسمش را سوراخ گذاشته ام. اما اینجا شبیه سوراخ نیست چون به همه جا دید دارد. به همه جا که می گویم منظورم همه...