Blogfa - saralittlebird.blogfa.com
General Information:
Latest News:
Untitled 8 Mar 2009 | 04:36 am
نامه آبراهام لینکلن به معلم پسرش به پسرم درس بدهید او باید بداند که همه مردم عادل و همه آن ها صادق نیستند ، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد، انسان صدیقی هم وجود دارد.به او بگویید، به ازای هر...
یک داستان 12 Jan 2009 | 12:01 am
استاد می گوید: اگر در جاده رویاهایتان سفر می کنید، به آن متعهد باشید. هیچ دری را باز نگذارید تا بهانه شود. بهانه ای مثل اینکه:خوب دقیقا این همان چیزی نیست که می خواستم." بذر شکست در همین جا نهفته است...
برای تو ... 11 Jan 2009 | 11:50 pm
هيچ گاه چشمهايي را که عاشقانه ميپرستم نديدم اما ميدانم چشمهايش به مهرباني دريا و به وسعت دشت شقايق است و اين براي من کافي است که بدانم عمق چشمانش به ژرفاي اقيانوس است مثل دشت آرام است من رنگ چشم...
بگذار ببارد... 11 Jan 2009 | 11:48 pm
بگذار تا ببارد باران باران وهمناك در ژرفي شب اين شب بي پايان بگذار تا ببارد باران اينك نگاه كن از پشت پلك پنجره تكرار پر ترنم باران را و گوش كن كه در شب ديگر سكوت نيست بشنو سرود ريزش باران را كامشب به...
عشق... 11 Jan 2009 | 11:38 pm
عشق تو چشماي هم نگاه كردن نيست با چشماي هم به زندگي نگاه كردنه وقتي دل تنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوستت داره،وقتي نا اميد شديبه ياد بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي ساکت شدي به ياد بيار ک...
نمیدانم چرا... 11 Jan 2009 | 11:33 pm
... 11 Jan 2009 | 11:29 pm
مرعوب پزشكان و پرستاران نشو . حتي وقتي در بيمارستان هستي هنوز بدنت متعلق به تواست وقتي کسي تو را بغل مي کند، اجازه بده خودش هم رهايت کند. تو پيشدستي نكن هرگز اميد را از کسي سلب نكن، شايد اين تنها چي...
میتوان همیشه بود 11 Jan 2009 | 11:23 pm
پيرمردي تنها در مينه سوتا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش راشخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود . تنها پسرش که مي توانست به او کمک کند در زندان بود . پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت...
آنسوی پنجره 11 Jan 2009 | 11:22 pm
در بیمارستانی، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر روی تختش بنشیند. تخت او در کنار تنها پنجره اتاق بود. اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه...
دوستت دارم... 11 Jan 2009 | 11:14 pm
تو را به جای همه مردانی که نشناختم دوست دارم . تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستم دوست دارم . برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب میشود و برای نخستین گلها تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم . تو...