Blogfa - sazosooz.blogfa.com - ساز و سوز
General Information:
Latest News:
سال نو مبارک... 20 Mar 2011 | 09:27 am
يكي دو روز ديگر از پگاه چو چشم باز مي‌كني زمانه زير و رو... زمينه پرنگار مي شود زمين شكاف مي‌خورد به دشت سبزه مي‌زند هر آن چه مانده بود زير خاك هر آنچه خفته بود زير برف جوان و شسته رفته آشكار ...
Untitled 18 Mar 2011 | 06:06 pm
ساقیا جام میم ده که نگارنده غیب نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد آنکه پر نقش زد این دایره مینایی کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد
عاشق کش! 14 Mar 2011 | 11:22 pm
امروز خدا مرگ مرا هدیه بدادی ممنون توام، غیر تشکر چه بخواهی؟!! خواهی بروم گم بشوم در ظلماتم؟! یا شمع شوم، سوخته تا مرز رهایی... آن دوست که بودش همگی روی صداقت بارز شده آن روی دگر، هست سیاهی من ت...
همراه... 7 Feb 2011 | 05:17 pm
این کیست گشوده خوش تر از صبح پیشانی بی کرانه در من وین چیست که می زند پر و بال همراه غم شبانه در من از شوق کدام گل شکفته ست این باغ پر از جوانه در من وز شور کدام باده افتد این گریه ی بی بهانه د...
Untitled 30 Dec 2010 | 12:12 am
من و این حُرمِ نگاهت، تو و آن پسته ی خنده به چه ماند آن لبانت؟ گرم چون غنچه ی بسته تو بگو ز عشق و رندی، ز شرابِ تنِ لیلی که زبانِ دل نگارد، سَرِ مجنون به شکسته تو و این قمار هستی، من و این حضیضِ م...
هر چه هستی باش... 25 Dec 2010 | 12:02 am
با توام ... ای لنگر تسکین ای تکان های دل ای آرامش ساحل با توام ای نور، ای منشور ای تمام طیف های آفتابی ای کبود ِ ارغوانی ای بنفشابی با توام ای شور ، ای دلشوره ی شیرین با توام ای شادی غمگین ...
به چه ماند؟! 13 Dec 2010 | 03:33 pm
این جام چه جامی است؟ نشانِ حرکاتت؟! وان باده ی گلگون به چه ماند؟ به لبانت؟! من از سر آن عشق، فتادم به دلت جان تا باز بیابی تو مرا، از ضربانت... معین (12 دسامبر 2010، ونکوور)
چه بی تابانه می خواهمت... 11 Dec 2010 | 01:50 am
چه بی تابانه می خواهمت ای دوریت آزمون تلخ زنده به گوری! چه بی تابانه تو را طلب می کنم! بر پشت سمندی گویی، نو زین که قرارش نیست و فاصله... تجربه ای بیهوده است بوی پیرهنت این جا، واکنون... کوه...
Untitled 10 Dec 2010 | 02:44 am
من مرگ را... در انتخاب یافتم... جایی که دوستت دارم... بر آدمی چیره می شود... و دیگری... آن را دوست نداشتن می پندارد... می دان... هر روز... تو را از نو... انتخاب می کنم...
Untitled 8 Dec 2010 | 01:34 am
شتاب مكن... كه ابر بر خانه ات ببارد و عشق... در تكه ای نان گم شود هرگز نتوان... آدمی را به خانه آورد آدمی در سقوط كلمات سقوط می كند... و هنگامی كه از زمین برخیزد كلمات نارس را... به عابران ت...
