Blogfa - setaareyetanha.blogfa.com - ღღسکوت عشقღღ

Latest News:

166-قضاوت... 13 Dec 2011 | 11:43 am

قبل از این که بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی کفشهای من را بپوش و در راه من قدم بزن .... از خیابانها، کوهها و دشت هایی گذر کن که من کردم... اشکهایی را بریز که من ریختم... دردها و خوشیهای من ...

165-عاشق... 29 Jun 2011 | 10:40 am

امیری به شاهزاده خانمی گفت: من عاشق توام... شاهزاده گفت: زیباتر از من خواهرم است که در پشت سر تو ایستاده است... امیر برگشت و دید هیچکس نیست . شاهزاده گفت:عاشق نیستی !!!! عاشق به غیر از معشوقش نظ...

164-دوستت دارم... 29 Jun 2011 | 10:38 am

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟ دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟ تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن ‌ ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟ مُردم از بس شهر را گشتم یکی ع...

163-... 29 Jun 2011 | 10:36 am

162-رفتم.... 29 Jun 2011 | 10:35 am

به كویت با دل شاد آمدم با چشم تر رفتم به دل امید درمان داشتم درمانده تر رفتم تو كوته دستی ام می خواستی ورنه من مسكین به راه عشق اگر از پا در افتادم به سر رفتم حریفان هر یك آوردند از سودای خود سودی...

161-دوست... 7 Jun 2011 | 09:10 am

چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی چه از این به ارمغانی که تو خویشتن بیایی بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی دل خویش را بگفتم...

160-سخن عشق... 7 Jun 2011 | 09:04 am

سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر که به دیدار تو شغلست و...

159-رفتم اما... 7 Jun 2011 | 09:02 am

رفتم اما دل من مانده بر دوست هنوز می برم جسمی و جان در گرو اوست هنوز بگذارید به آغوش غم خویش روم بهتر از غم به جهان نیست مرا دوست هنوز گرچه با دوری او زندگی ام نیست ولی یاد او می دمدم جان به رگ و...

158-آموزنده... 7 Jun 2011 | 09:01 am

دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه باهم دعوا کردند. یکی به دیگری سیلی زد. دوستی که به شدت صورتش درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت: «امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد.» آنها به راهشان اد...

157-بی قدر ساخت خود را... 7 Jun 2011 | 09:00 am

بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را بر ما و خود ستم کرد، هر کس ستود ما را چون موجه‌ی سرابیم، در شوره‌زار عالم کز بود بهره‌ای نیست، غیر از نمود ما را آیینه‌های روشن، گوش و زبان نخواهند از راه چشم ...

Recently parsed news:

Recent searches: