Blogfa - shakiba-a.blogfa.com - نیمه پنهان من

Latest News:

به پایان آمد این دفتر 11 Aug 2010 | 10:07 pm

سلام دوستان. این پست خیلی وقته که نوشته شده ولی ثبتش به تعویق افتاد. وقتی دل کنده میشه دیگه این پا و اون پا کردن معنی نداره. مثل قبل به وبلاگ دوستان سرمیزنم . خدانگهدار همتون باشه.

هدیه با زهرمار 1 Jul 2010 | 01:15 am

امسال هم چند روز جلوتر هدیه روز مرد آماده و کادو شده تو کمد بود. وقتی بچه ها هدیه رو به پدرشون دادن یه لحظه انگار همسرمو برق گرفت و گفت برای پدرم چی خریدی؟ و تازه یادش افتاد که میخواسته برای پدرش هدیه...

Untitled 9 Jun 2010 | 03:40 am

-بله بفرمایین: سلام خاله جون. سمانه تویی؟ بله خاله خودم هستم. حالت خوبه؟ خوبم خاله. خاله جون کجایید؟ سرکارم . خاله جون میتونی یه لطفی کنی و الان بیای دنبالم. اتفاقی افتاده؟ تو کجایی؟ من کلانتری...

ترس 14 May 2010 | 01:36 pm

سلام. ساعت ۱:۳۰ بامداد روز جمعه ست. حقیقت اینه که من یه کم ترسیدم و ترس باعث این آپ نیمه شبی شده. همسرم ۵ روز که ماموریته و من و دختر کوچیکم با هم خونه هستیم. تو این چند شب که تنها بودیم دو شبش ترس ...

Untitled 10 May 2010 | 04:03 am

خدارو شکر چرخ زندگی بیش و کم بر وفق مراد می چرخه ، و منم خوبم. نمی فهمم این کرختی و بی حوصلگی که به جون وبلاگم خورده به خاطر چیه؟ امروز خواستم این طلسم ناخوشی رو بشکنم حتی اگر شده با همین چند چمله.

دوستی با تورو به جهانی نفروشم 9 Mar 2010 | 05:10 am

از صبح منتظر بودم زنگ بزنه ولی خبری نشد. نزدیک ظهر شماره اشو گرفتم با زنگ دوم جواب میده بهش میگم تو خجالت نمی کشی از صبح تا حالا منو چشم انتظار گذاشتی؟ میگه آخه باهات قهرم. دو سه کلمه حرف میزنه و بغض ...

قدم اول ... 8 Mar 2010 | 05:27 am

امروز تصمیم مهمی گرفتم. قدم اول برای رسیدن به هدف این تصمیمو ساعت ۳ امروز برداشتم. امیدوارم که خیر باشه. چند ماهی میشه که بهش فکر میکنم و در حال سبک و سنگین کردن موضوع هستم . این تصمیم تو جمع خانواده ...

Untitled 1 Mar 2010 | 10:30 pm

گیریم هر خنجر که در پهلوی باورها نشست.. نوشدارویی.. شرابی.. شیونی.. شعری.. به کارش می کنی.. دل که چرکین شد .. چه کارش می کنی؟؟؟؟؟ نمی فهمم روزگار چرا با من بازیش گرفته! این روزا دلیل خنده و گریه ر...

Untitled 10 Feb 2010 | 02:37 am

می تونم ازت یه سئوالی بپرسم؟ چرا هر وقت می خوام کنارم باشی نیستی؟ چرا دقیقاْ اون وقتایی که نیاز به همراهی و همدلیت دارم، میشی یه قطره روغنو میری تو زمین؟ شاید تقصیر تو نباشه، آخه از کجا باید بفهمی ک...

شُکر 26 Jan 2010 | 06:21 am

خدایا شکرت ، خدایا شکرت ، خدایا شکرت سه سال کشیدم و دم نزدم، سه سال تحمل کردم ولی نزاشتم دشمنم بفهمه که دارم خُرد میشم خدایا از همه خوشحالی که امروز نصیبم کردی ازت سپاسگزارم. ذکری که این سه سال منو ...

Recently parsed news:

Recent searches: