Blogfa - terafik.blogfa.com - دانلود
General Information:
Latest News:
در بهشتی که به روی ما بسته شد 2 Feb 2013 | 04:02 am
نمیشد باور کنم و اصلا نمیخواستم بهش فکر کنم. شنبه شب بود که رفتم منزل پدر تا با هم برای خرید کالسکه بریم بهار. مادر بزرگ حالش خوب نبود . خودش میگفت که دلپیچه داره. با پدرم کمک کردیم تا بیاد بالا خونه ...
آلودگی هوا 15 Dec 2012 | 07:38 am
صبح ساعت 9 خیابان اصلی شهر(خوانسار) برای خرید رفتیم. هیچ وقت این ساعت از صبح برای خرید روزانه بیرون نرفته بودم. همه مردم بیرون از خونه ،مشغول خرید . خیلی قشنگ بود همه مواد لازم برای ناهار همون روز تهی...
حق یک زن چیست؟ 28 Nov 2012 | 09:49 am
الان که نگاه میکنم میبینم که چند وقته که آپ نکردم. واقعا خجالت آور بود حرکتم. البته خوب من و قاصد مشغول برگزاری یک نمایشگاه بودیم که به خودم حق می دم که سرم شلوغ باشه و نتونم بیام اینجا ولی ننوشتن جز...
30مهر 21 Oct 2012 | 02:34 am
امشب ،شب تولد منه!!!! خوشحالم که توی این شب خواهرم کنارمه. با توجه به اینکه من کیک خامه ایی دوست ندارم تصمیم گرفتم برای تولدم خودم کیک درست کنم. صبح نشستم و از توی نت چندتا دستور کیک خوب پیدا کردم. و...
ملاقات با فرستاده ی خدا 12 Oct 2012 | 02:53 am
نمیدونم از کجا بگم نمیدونم اصلا میتونم بگم؟ یکشنبه هفته پیش بود من وقت ملاقات پزشکی با فرستاده خدا داشتم. هیجانم درک نکردنی بود برای همسرم و ناراحتی منو از یک روز به تعویق افتادن این ملاقات درک نمیکر...
سومین سالگرد ازدواج 24 Sep 2012 | 11:43 pm
امروز 3مهر 91 روزهای ارزشمند و بیاد موندنی زندگیم برام اهمیت داره. یادم نمیره. نمیدونم که بخاطر زن بودنمه یا بخاطر حساس بودنمه. امروز هم یکی از روزای مهمه زندگیمه. امروز سه سال شد من با شریک زندگیم ر...
خوشحالم 15 Aug 2012 | 12:08 pm
خدا رو شکر میکنم به خاطر همه چیز به خاطر اینکه راحت میتونم ببخشم دیگران رو به خاطر اینکه دلم انبار کینه های کهنه و نو نیست میتونم همه رو دوست داشته باشم. به همه اعتماد دارم مگه خلافش ثابت بشه. این...
زیارت خدا 29 Jul 2012 | 01:38 am
بدون خداحافظی رفتم! نمیدونم چرا؟ ولی رفتم البته توجیح نمیکنم ولی خیلی کارهام درهم بود و سرم شلوغ. هیجان زیادی داشتم بخصوص اینکه اولین سفری بود که با همسرم به خانه خدا داشتم. اره. رفتم زیارت خدا!!!!!...
مسجد رئیسیان 8 Jun 2012 | 09:33 am
بعضی جاها هست که وقتی میری یه حس قشنگی نسبت بهش پیدا میکنی . یه جورایی انرژی زیادی داره. توی سفری که به شهرستان خوانسار داشتم (از توابع استان اصفهان) به طرز کاملا اتفاقی در مقابل مسجدی قرار گرفتم که ح...
بابت این نعمت سلامتی چقدر خدارو شکر میکنی؟ 21 May 2012 | 12:28 pm
ما از اول با مادر بزرگ و عمه عقب افتادم زندگی میکردیم توی یک خونه . چند وقت پیش بود که قرار شد من زهره (همون عمه جونم ) رو ببرم بیمارستان بهزیستی برای تکمیل پرونده . صبح پدرم همراه با زهره اومدن دنبا...