Blogfa - tina90.blogfa.com - نوشته های یک گل سرخ
General Information:
Latest News:
چترم را باز می گذارم... 25 Jul 2013 | 11:51 pm
برایم یک معجزه بفرست... یک معجزه تا این عجز را فراموش کنم. تا دلم آرام گیرد... تنها چند قطره... چند قطره باران کافیست تا اشک هایم بند بیایند! خدایا! چند قطره باران کافیست تا ناآرامی ِ دلم را بشو...
دو کلوم حرف مردونه! 23 Jul 2013 | 06:32 am
قدیم ها، می گفتند وقتی کسی عاشق ِ کسی می شود، جونش رو هم حاضر بده! این روز ها که هیچ چیز مثل قدیم نیست... من باشم، فقط می گم " وفادار باش! به من و به دلت!" اما انگار حرف سنگینیه! و من عین شازده کو...
من زمینم 13 Jul 2013 | 08:29 pm
تا حالا شده، دلت بخواهد به خورشید نگاه کنی؟ وقتی نگاهش می کنی، چشمانت درد می گیرند، سرت را پایین می اندازی و مدتی چشمانت فقط سیاهی می بینند. خورشید خوب است. اما اگر سیاره ی ما، جای مدار سوم روی مدا...
اکیدا نزولی 11 Jun 2013 | 12:04 am
پایت را که گذاشتی داخل ِ این دنیا، شروع می شود! اصلا قبل از آنکه بند ِ نافت را ببرند! بیشتر از 360 روز سال، در هر روز برایت اتفاق های مختلف می افتد! نگاه که کنی... مشکلاتش مال ِ خودت است! خودت ب...
ایلیا 24 May 2013 | 07:40 pm
دخترها، همه یک قهرمان دارند، یک اسطوره! و رابطه ی عجیبی که بین دخترها و پدرانشان است... یک قهرمان ِ همیشگی، یک تکیه گاه ِ محکم... یک مرد ِ تمام! کافیست غبار غم بر جان ِ پدر بنشیند، آن وقت اولین کسی...
دوست دارم... (سین را ساکن بخوانید) 23 May 2013 | 04:10 am
تصویر یک دختر که زیر باران است، با چترش و موهای قرمزی دارد، موهای پرپشت قرمز رنگ؛ و چشمان درشتش را بسته است. یک جورهایی خود ِ منم! البته من، چتر ندارم، یعنی دوست ندارم وقتی باران نم نم می بارد، چتر ...
نوشته ی پنجشنبه شب 10 May 2013 | 02:57 am
انگار که عینک سه بعدی زده باشم و نشسته باشم پای یک فیلم. زندگی خودم را می گویم، گاهی وقت ها فکر می کنم که یک فیلم است! گاه برای خودم موزیک متن می گذارم، حس آدمی را می کنم باید بالاخره یک تصمیم اسا...
"دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد" 6 May 2013 | 05:20 am
یک جورهایی با خودم درگیر شده ام! دوست دارم افکارم را بالا بیاورم! شاید سبک شدم و تونستم یه تصمیم ِ درست بگیرم! طوری آرام آرام دارم تغییر می کنم که نمی دونم باید نگران باشم یا نه؟! تا همین هفته ی پی...
تو جای من! 14 Apr 2013 | 01:54 am
باران باران، می بارد... جایی خوانده ام که شاعر ها، وضعیت آب و هوا را زیادی به خودشان می گیرند؛ اما! من که زیاد با باران میانه ی خوبی ندارم، الان که می بارد، آرامم می کند... گویی این منم که می گریم...
خط ممتد 12 Apr 2013 | 04:46 am
بگذار باور کنم، که "تو" ، فرق ِ چندانی با بقیه ی آدم ها نداری ! ت.ت فروردین 1392