Blogfa - tiny-fairyland.blogfa.com
General Information:
Latest News:
نشان جاودان 9 Aug 2009 | 09:01 am
آري آغاز عشق است، تنها نشانهء جاودان اين جهان، واژه اي خاص كه آفريده شد تا وجود آدمي را براي ابد تسخير سازد. پروردگار آدم را از مشتي خاك برگرفت و از خود در او دميد، و يقينا هر كه پروردگار در او بدم...
سنگ و شبنم 9 Aug 2009 | 08:56 am
پرستوي فراري از بهارم يك امشب ميهمان اين ديارم چو ماه از پشت خرمنها برآيد به ديدارم بيا چشم انتظارم به من گفتي كه دل دريا كن اي دوست همه دريا از آن ما كن اي دوست دلم دريا شد و دادم به دستت مكش ...
آبي 4 Aug 2009 | 02:52 am
شبانگاهان لب درياچه مي رفتم، و مي گفتم به خود، او يك شب آنجا ديده خواهد شد، من او را پيش از اين هرگز نديده، نام او را نيز نشنيده، ولي انگار با هم روزگاري آشنا بوديم، نمي دانم كجا بوديم، كه در م...
هديه دوست 4 Aug 2009 | 02:49 am
گلي را كه ديروز، به ديدار من، هديه آوردي اي دوست، دور از رخ نازنين تو، امروز پژمرد! همه لطف و زيبائي اش را، كه حسرت به روي تو مي خورد و هوش از سر ما به تاراج مي برد، گرماي شب برد! صفاي تو اما...
خاک خوشبخت 2 Aug 2009 | 10:50 pm
سال ها پيش از اين زير يك سنگ گوشه اي از زمين من فقط يك كمي خاك بودم همين يك كمي خام كه دعايش پر زدن ان سوي پرده ي آسمان بود آرزويش هميشه ديدن آخرين قله ي كهكشان بود خاك هر شب دعا كرد از ته دل خدا را ص...
جوانی 1 Aug 2009 | 03:46 am
يكي گفتا ز دوران نااميدم كه مي رويد به سر موي سپيدم از اين موي سپيد انديشه دارم كه بر پاي جواني تيشه دارم فلك هر چين كه از مويم گشايد دگر چيني بر ابرويم فزايد بگفتم: اين خيالي ناپسند است جواني آهويي س...
تنهایی 1 Aug 2009 | 03:18 am
وقتي ديگر نبود، من به بودنش نيازمند شدم، وقتي ديگر رفت، من در انتظار آمدنش نشستم، وقتي كه ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد، من او را دوست داشتم، وقتي كه او تمام كرد، من شروع كردم، وقتي او تمام شد، من آغ...
کار خدا را !!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 23 Jul 2009 | 11:25 pm
دكتر اس. واير ميچل متخصص برجسته اعصاب در فيلادلفيا، در يك غروب زمستاني بعد از كار روزانه روي صندلي به خواب رفته بود، كه با صداي زنگ در بيدار شد و ديد كه دختر لاغري كه از سرما ميلرزد تقاضا دارد مادرش ر...
ليلي,نام تمام دختران زمين است 18 Jul 2009 | 10:53 pm
خدا مشتي خاک را برگرفت. مي خواست ليلي را بسازد. از خود در او دميد. و ليلي پيش از آنکه با خبر شود,عاشق شد. سالياني است که ليلي عشق مي ورزد. ليلي بايد عاشق باشد. زيرا خدا در او دميده است و هر که خدا در ...
So Good To SO Bad 18 Jul 2009 | 03:31 am
It went from so good... to so bad... so soon So good, to so bad, so soon Bu nobody told me, so I never knew It goes from so good, to so bad , so soon It went from sunshine... to shadows... to rain It...