Blogspot - taeess.blogspot.com - عادی مثل زندگی

Latest News:

بعد از عروسی 10 Jul 2013 | 06:22 pm

خب این اولین پست از تو خونه خودمه خونه خودمون من و محمد دوهفته از عروسیمون میگذره محمد سرکاره من بعد مدتها اومدم نت و اعصابم از سرعت پایین نت خورد شده خونه قشنگی داریم دیوارهای خونه کرم استخونی پررنگ ...

سال نو 5 Apr 2013 | 07:19 pm

اولین عید مشترک اولین روزای دو نفره اولین سفر دونفره ادم تازه حس این دختر پسرای خارجی رو میفهمه که دوس پسر یا دوس دخترشونو میبرن خونه واسه کریسمس یا خیلی راحت و بی دلهره با هم زندگی میکنن اینجا مدام ا...

عقد کرده 16 Mar 2013 | 10:17 pm

فک میکردم بعد عقد یه حس جدید داشته باشیم ولی هیچ تغییری نبود هنوز همون دید دوس پسری رو به محمد دارم فقط خیالمون راحته که دیگه مال همیم و محمد راحت میتونه بیاد خونمون قبل عقد هم همین تعهد رو بهم داشتیم...

اخرین دیت مجردی 27 Feb 2013 | 10:21 pm

کارای عقد رو میکنیم من و محمد دست تنها دنبال همه چی میریم .فردا رو مرخصی گرفتم و امروز اخرین قرار مجردیمه قرار میزاریم میریم رستوران،یه جای دنج میشینیم حرف میزنیم و میخندیم یه هول  و هیجان دلنشینی دار...

عروس 1 Feb 2013 | 11:36 pm

زنگ میزنه صداش بغض داره و میلرزه . از پشت تلفن سعی میکنه ازم محافظت کنه و اطمینان بده که غصه نخورم صداش میشکنه "هر چی خودت بخای من همونو انجام میدم تصمیم با توعه توافقات دیشب مهم نیس هر چی تو بخای من ...

Untitled 3 Jan 2013 | 11:09 pm

چند وقته دپرسم حال ندارم کاری کنم جایی برم البته ای جایی نرفتن شامل دنبال انگشتر رفتن نمیشه ها چشام تو ویترین طلافروشیهاس ولی ذوق ندارم امروز با خودم فک میکنم خب چه مرگمه؟ پسره رو دوس دارم منو دوس دار...

عروس رفته گل بچینه 29 Dec 2012 | 12:12 am

این چند وقته وقتایی که بیکارم یا تو مسیر طولانی برگشت به خونه سرمو تکیه میدم به شیشه ماشین و یه اهنگ شاد رو تو گوشیم پلی میکنم و سعی میکنم اتفاقات نامزدی و عقدمو تصور کنم نحوه ورودمون برخورد جمع نگاه ...

تصمیم 21 Dec 2012 | 07:49 pm

تو این مدت همه ازم میخان خوب فکر کنم پدر و مادرم که میگن از ته دل راضی نیستن و فک میکنن زندگی این ادم خیلی پیچیده است و ترجیح میدن زندگی ارومتری رو شروع کنم برادر بزرگم که فک میکنه اختلاف طبقاتی داریم...

Untitled 21 Dec 2012 | 05:07 pm

تنها چیزی که میتونه عصر ابری و دلگیر یه عصر جمعه رو دلگیرتر کنه ،اینه که مامانت بیاد و بخاد با عقاید خودش انتخاب منو بسنجه و وقتی بحث بشه و بگی خودتم اصن این عقاید رو قبول نداره بهت بگه فکرت باطل شده ...

Untitled 9 Dec 2012 | 11:16 pm

تموم این چندماهه سعی میکردم منطقی رفتار کنم منطقی فکر کنم صبور باشم و گوش بدم ایرادات بنی اسراییلی مامان رو مخمه دیروز قاط زدم خستهبودم و نتونستم خودمو کنترل کنم بعد دعوا سبک بودم و عذاب وجدان نداشتم ...

Related Keywords:

آهنگ کی میشه این شب بد بره وفردابشه؟

Recently parsed news:

Recent searches: