Blogfa - hazratedooost.blogfa.com - کلبه دلگشادی‌هایم

Latest News:

اگر بار گران بودیم و رفتیم 1 Jun 2012 | 05:20 pm

اگر بار گران بودیم و رفتیم اگرچه مهربان بودیم و رفتیم البته این شعر اگر نامهربان بودیم ، بیده بوده ولی چون مهربان بیدیم کلا زدیم شعر بچه مردم رو خراب کردیم خواهشا گریه نکنید. چون گریه بکنید آب بینی...

بالاخره من هم زن گرفتم 25 May 2012 | 09:36 pm

باورتون نمی شه.خودمم باورم نمی شه که همه چی به همین سادگی اتفاق افتاد.من با مادرم داشتم از جلوی یه فروشگاه رد می شدم که دیدمش.خیلی خوشکل بود. بدون رودروایسی به مادرم گفتم :می خوام بگیرمش. مادرم گفت ا...

دستکش سفید 18 May 2012 | 07:30 pm

وقتی سوار دوچرخه می شم به خاطر آفتاب مجبور شدم دستکش سفید بپوشم. و کلاه بذارم. چون تقریبا دستم سه رنگ شده. یه قسمت زیر آستین سفیده. از مچ تا قوزک دست که توی آفتابه سیاهه. انگشتام که زیر دسته دوچرخه م...

زیرپیرهنی من 4 May 2012 | 08:23 pm

رفته بودم مطب دکتر دندان‌پزشکیان برای نصب تابلو. که معلوم بشه از آمریکا (بلاد کفر) اومده و مردم هی نرن مطب بغلی. همون‌طور که می‌دونید شما از کجا می‌دونید؟ هــــــــــا از کجا می‌دونید؟ خجالت نمی‌کشید...

پست صوتی(صدای من) 1 May 2012 | 07:25 pm

 آواز من  در ادامه مطلب برای بعضی ازگوش های محرم

هیش 29 Apr 2012 | 07:45 pm

نمی دونم ولی همه بهم می گن چرا این قدر ساکتی. گفتم: سکوت علامت رضاست.البته من فکر می‌کنم سکوت بیشتر علامت اصغر هست.  مخصوصا موقعی که چیز می زنه و به جای هیس می گه هیش   بنابراین سکوت علامت رضاست غلطه...

زیر ابرو برداشتن 16 Apr 2012 | 07:56 pm

سلام سلامی به گرمی آفتاب و به مهربانی یک شغال. سلام از قدیم در شعرهای کهن ما هم وجود داشته مثلا به این شعر با مفهوم نگاه کنید. کفتر کاکل به سر های‌های. در این مصرع دوبار گفته شده های. خب های یعنی H...

متخصص زنان و زایمان 13 Apr 2012 | 07:21 am

رفتم طبقه پنجم بالای در نوشته بود متخصص زنان و زایمان. یه نفس عمیق کشیدم و رفتم تو. سه تا خانم نشسته بودن روی صندلی که بیمار بودن. سه تا ابر بالای سرشون شکل گرفته بود که توی ابرها یه چیزایی نوشته ب...

داستانی کامــــــلا باور کردنی 6 Apr 2012 | 06:53 am

داشتم با دوچرخه توی پیاده‌رو می‌رفتم که یه یهو یه آقایی گفت: اینجا هم جای دوچرخه‌سواری هست؟ اوی الاغ با توام! آقا ما رو می‌گی، از روی دوچرخه بدون اینکه وایسم یه پشتک زدم و با دو پا اومدم زمین و دوچر...

چاپیدن 30 Mar 2012 | 09:46 pm

    به صورت انسان‌های خوشحال در حالی که لبخندی وحشتناک بر لب داشتم و تمام دندان‌هایم  معلوم بود، وارد  شدم برای چاپ طنزهایم. بعد از چند دقیقه مسؤولش آمد. من:سلام. معلومه شُمو مسؤول هستین؟! مسؤول: سل...

Recently parsed news:

Recent searches: