Blogfa - marijuana2.blogfa.com - به نام او که تنهاست
General Information:
Latest News:
Untitled 14 Feb 2008 | 01:17 pm
چقدر سخته که بدونیم آخرین روزه که کنارهم هستیم، برای آخرین باره که میتونیم تو چشمهای هم زل بزنیم چقدر سخته هر دو احمقانه به هم لبخند بزنیم و بدونیم که تا چند ساعته دیگه شونه یی برای گریه هامون وجود ن...
Untitled 20 Jun 2007 | 12:06 pm
انتخاب آدمی چیست؟ زندگی یا مرگ تازه قرن طوفان تباهی قرن باران سیاهی گریه های از ته دل خنده های اشتباهی قرن غمهای حقیقی دلخوشی های ...
Untitled 23 May 2007 | 05:51 am
به آسمان نگاه کن، در پشت خورشید و ستاره ها خدایی را خواهی یافت برای چند ثانیه چشمهایت را ببند... تصور کن فردایی نزدیک را تو در پشت خورشید و ستاره ها یی در برابر همان خدایی که سالها پیش یافتی چگون...
Untitled 14 May 2007 | 04:46 am
من در لحظه ای تلخ تمام لحظه های خوب را فراموش کردم من برای فرار از پشت سرم ، گلهایی را که خود کاشته بودم زیر پا له کردم من بر سجاده نماز خدا را فراموش کردم من می دانستم اشتباه می کنم و رفتم من کول...
Untitled 5 May 2007 | 02:44 am
بمون و لحظه ای درنگ کن بمون و کمی تردید کن به یاد آور خدایی را که تنهاست حس کن که تنهایی و باور کن که تنها می مانی بمون و نگاه کن ، کمی تردید کن خدا از روح تنهایی اش در تو دمیده بمون و به یاد دا...
Untitled 24 Apr 2007 | 04:57 am
معنی هر نگاهی عشق نیست پشت هر پنجره باغچه سبز نیست در پی هر ابر سیاه مهتاب نیست بر سینه هر خاک گل به زمین نیست در پشت هر کوه خورشید به انتظار طلوع نیست بدنبال گریه های هر چشم حقیقت نی...
Untitled 11 Apr 2007 | 05:07 am
صدای چند ضربه متوالی بر روی میز دادگاه در میان هیاهوی جمعیت پیچید، سکوت همه جا را فرا گرفت چشمهای نگران به قاضی دوخته شده بود در یک چشم به هم زدن آنها را به دادگاه آورده بودن، آخه همه روز قضاوت را...
Untitled 20 Mar 2007 | 10:39 am
به یاد آرزوهایی که می میرند، سکوتی می کنم به بزرگی فریاد. خدایا اگه من این دنیات رو تحمل می کنم به وعده ای که دادی امیدوارم خدایا یادت هست قول دادی بعد این دنیا من رو می بری ی جای قشنگ یادته گفتی ا...
Untitled 6 Feb 2007 | 04:24 am
شاید زندگی آن جشنی نباشد که ما آرزویش را داشتیم، اما حالا که به آن دعوت شده ایم، بگذار تا می توانیم زیبا برقصیم من پرنده ای را دیدم که در آرزوی پرواز تا بی نهایت خورشید پرهایش را سوزاند من مادر...
Untitled 17 Jan 2007 | 04:06 am
خدا به کودک آموخت وقتی بدنیا آمد گریه کند کودک هر چه بزرگتر می شد، خدا بار غمش را زیادتر می کرد تا گریستنی را که روز اول آموخته بود، از یاد نبرد خدا به او آموخت که در دنیا باید بشکند و گریه کند ب...