Blogfa - sainttouka.blogfa.com - توکای مقدس
General Information:
Latest News:
مرگ در میزند... 5 Jun 2013 | 01:02 am
تق... وقتی متوجه سنجاب سیاه شدم که داشت تنهی افرا را رو به پایین میدوید... نفهمیدم در تعقیب رقیبی جوانتر است یا بدنبال دختری زیبا چنان سر از پا نشناخته میدود که با یک جست بلند خودش را از درخت روی ...
یه بره... 20 May 2013 | 02:19 pm
نشسته بودم جای همیشگی و مشغول خط خطی کردن دفترچهام بودم که نگاهش را پشت گوشم احساس کردم، نگاهش طعم نعناع داشت... بدون مقدمه پرسید: «- میتونی برام یه بره بکشی؟» سرم را از روی کاغذ بلند نکردم اما جواب...
نبش قبر 15 May 2013 | 03:56 am
"سومایا" تعریف کرد که چطور یک هفته بعد از کشته شدن سگاش آنقدر دلتنگ و بیتاب شد که جسد را از خاک بیرون کشید تا یک بار دیگر دوستش را درآغوش بگیرد... تصور لحظهی دیدار مجدد آندو بهقدری ساده و ترسناک...
دو تصویر، این همه اختلاف 6 Apr 2012 | 03:11 pm
در تصویر سمت راست Frank Gehry ، یکی از مهمترین معماران امروز جهان، فارغالتحصیل دانشگاه هاروارد، پروفسور، استاد دانشگاه و طراح موزهی گوگنهایم بیلبائو را میبینید وقتی که در برابر دوربینی با میلیونه...
من اصغر هستم 7 Mar 2012 | 07:00 pm
تعطیل نوروزی یعنی وقتی که ساعت ده صبح توی رختخواب دراز بکشی و شعاع آفتاب از لای پردهی توری سرک بکشد توی اتاق و بیفتد روی انگشتهای پای برهنهات که از زیر پتو بیرون افتاده بعد شمارههای مخصوص نوروز مج...
حتماً شهر بهتری است... 14 Feb 2012 | 05:04 pm
یکی از دلبستگیهای من به تورنتو فروشگاههای زنجیرهای “Currys” است که لوازم نقاشی و طراحی میفروشد. سردر شعبهای که من از آن خرید میکنم نوشتهاند از 1911 "کوریز" به خلایق رنگ و قلممو فروخته است، یعن...
جدایی نادر از سیمین 17 Jan 2012 | 01:08 pm
از شنیدن "خبر" جدایی نادر از سیمین خوشحال شدم... آنقدر جیغ کشیدم که تارهای صوتیام ورم کرد و آنقدر بالا و پایین پریدم که زانوهایم درد گرفت و مطمئن هستم خبر این جدایی حتی بیشتر از خبر عروسی اسباب شاد...
این من هستم 11 Jan 2012 | 02:24 pm
دوست تصویرساز من، نسیم خواجوی، یک بازی جدید طراحی کرده که به نظرم خیلی جالب آمد. اسمش را گذاشته Self Portrait که یعنی "خودنگاره" . نسیم از شرکت کنندگان در بازی خواسته تا تعدادی از اشیایی را که دوست د...
گلممد... 2 Jan 2012 | 02:42 pm
باید چند روزی میگذشت تا بتوانم دربارهی گلمحمد بنویسم، گلمحمدی که رفیقم نبود، شبیهم نبود، قوم و خویشم نبود. باید چند روزی میگذشت تا بتوانم وقت نوشتن دربارهی گلمحمد به صورت له شدهاش فکر نکنم و ب...
دو مثال 29 Dec 2011 | 03:07 pm
مثال اول- فرض کنید اتاقهای خانهی پدری را- خانهای که در آن بدنیا آمده و بزرگ شدهاید و دوستش دارید- بین برادرها تقسیم کردهاند و سهم شما پستویی سرد و نمور است که نه پنجرهای دارد و نه راهی به هوای ت...