Blogfa - dardedori.blogfa.com - درد دوری
General Information:
Latest News:
درد دوری 23 Jan 2011 | 12:53 pm
امروزم مثل همین چند روزه نتونستم صدای نازشو بشنوم ، دارم خفه میشم ای خدااااااا ای اونایی که پیش همین، قدر نزدیکی تون رو بدونین! خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا...
مزاهمین همیشگی! اه 22 Jan 2011 | 12:46 pm
باز از دست این بابا مانانااااااا ! بابا چیکار کنیم ما ها مثل همه نیستیم که، یکم فرق می کنه قضیه ی ما! ما اگه یه روز از هم خبر نداشته باشیم می میریم، قبل از اینا باز خوب بود که گیر دادنا فقط از طرف با...
عاشق سینه چاک 21 Jan 2011 | 12:52 pm
ببین یعنی عاششقتم! خیلی دوسش دارم آخه! دیدین وقتی یکی خیلی یکی رو دوس داشته باشه چیکار میکنه؟ البته راه دور رو هم در نظر بگیرین هاااااا! تبریز.........................................................
درد دوری ی ی ی ی 20 Jan 2011 | 08:00 am
چه سخته .... چه سخته که بخوای یه کاری بکنی و اصلا نتونی، انگار دست و پاتو قطع کرده باشن! چه سخته بخوای یکیو ببینی ولی ی ی راه دور باشه و نتونی بری ببینیش!
حالم خوبه، خیلی خوووووب 20 Jan 2011 | 02:15 am
عشق است عشق! الان نازی زنگ زد، یکم حرف زدیم بعد مامانش اومد رفت! این عکس خیلی قشنقه واااااا :D عشق اینه هااااا
درد دوری 19 Jan 2011 | 11:14 pm
دیشب یکی به نازی زنگ زده و مزاحمش شده بود، اونم به من گفت ، منم امروز صبح زنگ زدم و .... دیگه فک نکنم دیگه به هیچ دختری جرات کنه زنگ بزنه!
حالم بد جور خرابه! 19 Jan 2011 | 10:32 am
داشتم به نازی فک میکردم! یهو نا خود آگاه چشام پر اشک شد! ای خداااااااااااااااای متتکی....
لحظه ی نمایش یک عشق 19 Jan 2011 | 02:23 am
می دونین ،اخه ما مثل خیلی از دوستا که شبا باهم دیگه حرف میزنن و ... نیستیم، یعنی نمی تونیم شبا با هم حرف بزنیم، موقیتش پیش نمیاد، ولی دیشب شد، ساعت 12و خورده ای بود که نازی زنگ زد، اخه یه طوری شده بود...
درد بی درمان! 18 Jan 2011 | 01:55 pm
باز امشب رفتم تو فاز ( دلم گرفته ه ه دوباره هوای تورو داره... چشمای خیــــسم واسه ی دیدنت بی قراره ... این راه دوووورم خبر از دل من که نداره ه ه... ) خیلی دلم می خواست الان شمال باشم، پیش نازی جونم! ...
آخرش بعد از دیوونه شدنم راحت شدم :D 18 Jan 2011 | 07:41 am
بلاخره نازی جونم زنگ زد! باورتون نمیشه تو اس گفته بود دیگه به خواهرم زنگ نزن!آخه دیشب خودش یهو گفت فعلا دیگه نه اس بده نه زنگ بزن! منم نگرانش شدم و به خواهرش اس ام اس دادم که ازش بپرسم و ... حالا نازی...
